وب نوشته های یک من :))


خطر درکمین است خخخ

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۱ ب.ظ

من ی همکلاسی داشتم خیلی توهم فانتزی میزد.منم دیگه واسم عادی شده بود بهش گوش نمیدادم

یعنی رسما بعضی وقتا ما رو خر فرض میکرداااا خخخ

مثلا می گفت امروز فلان بازیگر فالوم کرد یا عموم از امریکا زنگ زد

خخخخ کل فامیلاشون دکتر و دندانپزشک و داروساز و مهندس و معمارن

اکثرشونم خارج کشور زندگی میکنن

فقط من نفهمیدم چرا بابا مامان این دکتر نیستن؟؟!!!

این "پ" ی روز اومد گفت ی پسری تو لاین ازم خوشش اومده و فلان

منم طبق معمول تو دلم گفتم برو بابا اه اه

بعدها دیدم ن انگار قضیه داره جدی میشه

هر روز از پسره تعریف میکرد عکسشو نشون میداد خخخ

می گفت پسره 20 سالشه و برق میخونه

خلاصه هی می گفت بچه مثبته و خیلی خوبه وفلان

این دوست مام جو گرفته بودتش می گفت اصن میخوام باهاش ازدواج کنم

می گفت پسره با عمش! حرف زده و میخواد بعدا ب خونوادش بگه

من ب شخصه خیلی مخالف این دوستیای مجازیم

خو کسی ک اونجا باهات اشنا میشه تقریبا میشه گفت صد در صد با یکی دیگه هم حرف میزده

چجوری میشه بهش اعتماد کرد اخه

چهارشنبه بود ما هم کلاس فوق داشتیم

پ به پسره گفته بود بعد کلاس جلوی مدرسه باشه

بعد کلاس همه رفته بودن و فقط ما چهار پنج نفر مونده بودیم

این دوستم رفت ته کلاس یکم ب سرو وضعش رسید نمیدونم مانتو عوض کرد ارایش کرد خخخ

بعد راه افتادیم بریم این وسط نمیدونم چرا هی فشار من میفتاد

رنگم شده بود عین گچ هی بچه ها می گن تو چرا استرس داری اخه؟خخخ

به پ میگم اینکارو نکن بابا خیلی بده با ی پسر غریبه قرار میذاری که چی؟

فک میکنی واقعا اون هدفش ازدواج با توعه

ولی گوشش بدهکار نبود که

حالا تو این هاگیرواگیر دستمو گرفته بهم میگه

هانی بیا با هم برییییم

گفتم گم شو بابا میگم نرو حالا میخوای منم با خودت ببری!!!

خلاصه رسیدیم سر کوچه دیدیم ی پسره تکیه داده ب ماشین

فهمیدیم خودشه خخخ

من و سه تا از دوستان یواش یواش رفتیم جلو که مثلا داریم رد میشیم

هی ب بچه ها میگن ضایع بازی درنیارینااا

ولی همچین نگا میکردن که پسره از خنده کبود شده بود خخخخ

پسره تیپش بد نبود ولی قیافش همچینم خوب نبود

ته ریش داشت و موهاشم فشن بود

عاقا این پ رفت سوار شد و باهم رفتن

من و دوستامم همچنان هاج و واج نگا میکردیم

فرداش پ اومده تعریف میکنه که اول رفتیم کافی شاپ

کلی حرف زدیم بعدشم پیتزا خوردیم!!

میگه هی میخواست دستمو بگیره منم نمیذاشتم

آخر سر دستبندمو باز کرد گفت اینو یادگاری ورمیدارم!!

تازه بعدشم می برتش خونشون هر کاری میکنه پ از ماشین پیاده نمیشه

حالا خداروشکر ب خیر گذشت

ولی این پ اصلا اینکاراشو ترک نمیکنه که

منم هرکاری کردم دیدم این عوض ب شو نیس!خخخ

بهش میگم خوبه حداقل عقلت رسید باهاش نرفتی خونشون این بچه مثبت بود دیگه!!!

 

 

۹۴/۰۴/۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
hanieh ..

نظرات  (۲)

۱۱ تیر ۹۴ ، ۰۲:۳۶ اقای مجهول مجهولی
سلام اولش بگم ک من مخالفم
ینی چی پری ک تو دنیای مجازی باتو حرف زده با کسای دیگه هم حرف زده عایا؟
ببین هرچیزی تو ذاته ادمه 
ذاته طرف خراب باشه دنیای مجازی و حقیقی نمیشناسه 
مثلا منو شما باهم حرف میزنیم مشکلی هست تو این رابطه ی دوستی؟
من خیلی از دوستای خوبمو همینجا پیدا کردم 
باران مهسا ساناز فاطمه و خیلیای دیگه تازگی هاهم شما 

ولی بخش دوم دستبند؟خخخخ
اقا مام از این کارا با مخاطبمون خواستیم بکنیم خخخ نشد طلا بود دستنبده
مخاطبه مام طلا دوس 
خونه؟؟؟خخخ چ عجله ای بوده حالا؟
عجب پسر خری بوده بابا 
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
احتمالا یه گربه داشته سیگار میکشیده میخاسته اونو نشون بده ب دوستتون 

ادمی تا سرش به سنگ نخوره نمیفهمه خریتاشو 
پاسخ:
نه من منظورمون اون دوستیایی هست که اخرش ب ازدواج ختم میشه خخخ
اخه نمیدونین که اینا باهم قرار گذاشته بودن ازدواج کنن ی سری مسائل پیش اومد که نشد خخخ
ولی اصلا ب قیافش نمیخورد همچین ادمی باشه 
احتمالا خخخ

۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۹:۰۳ اقای مجهول مجهولی
خب باشه همون دوستی هایی هم ک ب ازدواج ختم میشه رو هم مشکلی نمیبینم توش
تازه باز این دوستی ها ارزششون بیشتره ک 
چون هدف توش مشخصه :)

خخخخ خوبه باز دختره غقل کرده پیاده نشده ها خخخخ

والا بعید نبوده ازش خخخ

پاسخ:
نخیر من مخالفم
بدم میاد اصن حرف نباشه
اره خخخ این اخر ی بلایی سر خودش میاره خخخ

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی