وب نوشته های یک من :))


چیکار کنم اخه:(

يكشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ق.ظ

الان ساعت حدودای 1شبه اصلا نمیتونم بخوابم

از صب دارم فکر میکنم ولی ب نتیجه ای نمی رسم خخخخ

امروز رفتم مشاوره واسه انتخاب رشته

من هی ب مامان میگفتم نمیرم اخه چیکار میخواد بکنه

ولی مامان قبول نمیکرد میگفت نهههه میکژگن این کارش خیلی درسته و فلان....

از ساعت 6 عصر رفتم دفترش تاااااا اینکه 10شب وقت ب من رسید 

مشاور همون رشته هایی رو ک من میدونستم قبول میشم رو پرینت کرد داد بهم

خو منم اینو میدونستم

ناراحتم نشدم

ولی ازش پرسیدم مهندسی کشاورزی یا مثلا اب و خاک چطوره؟

گفت من صلاح نمیدونم:/

بعد پرسیدم بنظرتون من پشت بمونم؟

گفت نههه صلاح نمیدونم

گفتم درصد معدل انگار قراره افزایش پیدا کنه اگه من زیر هزار بیارم چقد معدلم تاثیر میذاره رو رتبم؟

چیزی نگفت

هی منتظر موندم بگه ولی دیدم نخیر مشغول بررسی کامپیوترشه!!!

ی دو سه تا هم سوال پرسیدم ولی جواب نداد

برگه پرینت شده رو داد دستم و گفت ب سلامت!!!!!

منم کمی عصبی بودم ازش ولی دیگه چی میتونستم بگم اخه....

اومدم بیرون ی نفر قبل من رفته بود برگه اونو ک دیدم....

بلههه دیدم رشته هایی ک واسه من انتخاب کرده واسه اونم زده 

دقیقا عین هم بودنااا درحالیکه رتبه اون دختره 15هزارتایی با من فرق داشت!!!

هنگ کردم خو این ینی چی؟؟!!!

ی دخترم بود برگه منو دید ک چی زده هی گریه میکرد خخخ

بهش گفتم هنوز ک نرفتی چرا اینطوری میکنی اخه

گفت نههه رتبه تو خیلی بهتر بود حالا من چ خاکی ب سرم بریزم!

دیگه چیزی نگفتم....

برگمو دوباره نگا کردم دیدم رشته هایی رو زده ک من گفتم علاقه ای بهشون ندارم

ی رشته ای هم بود ک من میدونم تبریز مجاز نمیشم ولی این نوشته بود ک قبول میشی!!

عاقا من دیگه عصبانی شدم اونجا رو گذاشتم سرم خخخخ

با صدای بلند درحالی ک از دفترش میومدم بیرون

گفتم فقط معطل پوله خاک تو سرش بیشور........

بعد ب اون دختریم ک هی گریه میکرد گفتم برو پولتو پس بگیر

چیکار میخواد بکنه مثلا همون کاغذ رو ب تو هم میده دیگه

بعد بازم ی چنتا داد زدم اونجا همه داشتن منو نگا میکردن خخخخ

بدو بدو از پله ها اومدم پایین

ولی دلم خنک نشد ذصلن باید میرفتم ب خودش این حرفا رو میزدم....

شب وقتی برگشتیم خونه داداش گفت ک چرا ب حرف من گوش نمیدی من از اولشم گفتم نرو

منم گفتم ک مامان اصرار کرد

داددش خیلی باهام حرف زد الانم دارم ب حرفاش فکر میکنم

گفته تا فردا بهت فرصت میدم تا فکراتو بکنی خخخخ

و من هنوز هیییییچ تصمیمی نگرفته ام خداااا.......:(




۹۴/۰۵/۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
hanieh ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی