وب نوشته های یک من :))


بعد مدت ها بازگشتم:))

چهارشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۲۶ ب.ظ

من برگشتم.فک نکنم دیگه کسی اینجا باشه چون قبلنم تعداد زیادی نبودن خخخ

من بالاخره تصمیم خودمو گرفتم ینی میشه گفت با شرایطم کنار اومدم

سخت بود ولی شدنی!!

هم اکنون یک گیاه پزشک با شما صحبت می نماید خخخ

شرایط دانشگاهمون عین مدرسس!!

همه استادا هر جلسه میپرسن!!

من فک میکردم تو دانشگاه کسی درس نمیپرسه خخخ

از یکشنبه تا چهارشنبه از ۸تا ۶ عصر کلاس دارم

مسیر دانشکده ها هم دوره باید کلی پیاده بری

واسه همین میرسم که خونه بیهوش میشم خخخ

بعدشم یکم درسارو مرور میکنم میخوابم

واسه همین اصلا وقت نمیشه بیام اینجا!

این مدت لپ تاپم خاک میخورد ی گوشه ای!!

اصلا برش نداشته بودم که...

امروزم استثناعا کلاس نداشتیم خیلی خوشحاااال شدم

گفتم بذار بیام ی چی بنویسم خالی شم

خدمتتون عرض کنم که! تو کلاس ۲۶ نفریم که ۴تاش پسرن!!

اکثرا اهل تبریزن خداروشکر ولی اصلا از جو کلاسمون خوشم نمیاد

درسته خودمم این رشته رو نمیخواستم و مجبوری اومدم

ولی من ی جوریم ک اگه ی رشته ای رو برم دیگه ادامش میدم 

و سعی میکنم ازش کاملا استفاده رو بکنم نه اینکه بگم نه دیگه رشته چرتیه نخونم بهتره!

فک میکردم هرکی سراسری قبول شه هدفش فقط درس خوندنه

ولی می بینم که اصلا اینجوری نیس

تو کلاسمون بچه ها هرکاری میکنن غیر درس خوندن

دخترای کلاسمون چقددددد جلف!!!

پسرا کاری ندارنااا ولی بعضی دخترا ول کن نیستن 

مثلا جلوشون بلند بلند میخندن یا با ناز حرف میزنن ک جلب توجه کنن

فقط تو کلاس کسی ک فعالیت میکنه منم!! هی میپرم پای تخته خخخ

میگم خداایا اینا چ جوری قبول شدن اخه!

ب خدا ریاضیشون خیلی ضعیفه! 

دیروزاستاد ریاضیمون ی تمرین خیلییی ساده از دایره گفت

فقط من جوابشو اورده بودم!!! ینی ی اتحاد ساده رو هم بلد نبودن

هی ازم میپرسیدن چرا اونجاشو ب توان دو رسوندی!!!

دانشگاه تبریز فک میکنم زیر ۱۵هزار اینا واسه گیاه پزشکی برمیداره 

ادم حرص میخوره ک چ جوری تونستن قبول شن!!

چن روز پیش استاد شیمیمون از ی پسر همکلاسیم پرسید تفاوت همگن و ناهمگن؟

این پسره نتونست جواب بده!!!!! اخه دیگه اینو بچه ابتداییم میدونه دیگه!

خیلی حرص میخورم وقتی می بینم منی ک رتبم خیلی از اونا بهتره شبانم ولی...

درسته خودم اول شبانه زدم الانم پشیمون نیستم چون میتونم دوباره کنکور بدم 

ولی از بچه ها و رفتارشون حرص میخورم:(

راستی اینم بگم ی هفته پیش بچه ها تو تلگرام ی گروه زدن

همه بچه ها بودن ب غیر چن نفر

عاقا اینو شروع کردن ب چت کردن..از هرچیزی حرف میزدنااا

یکی از دخترای کلاسمون عکسشو گذاشته بود اونم نه با حجاباا

با ی تاب ک اگه نمی پوشیدش بهتر بود!!

این پسرام خو عکسو ببین پررو میشن دیگه!

اسم یکی از دخترا یگانس..یکی از پسرا تو گروه بهش گفت خانوم... (فامیلیشو گفت)

دختره ی ... برگشته بهش میگه بگووو یگانه اینجوری راحت ترم!!

پسره هم میگه باشه فداااااای جنبتم...بعدشم ی شکلک بوس!!براش فرستاده

منم نمیتونستم لفت بدم چون نماینده کلاس برنامه کلاسامونو میذاشت اونجا

هی اعصابم خرد میشد

چن روز پیش یکی از پسرا اومده تو گروه نوشته که زیرابیا بیان بالا..

بعد نوشته هانیه چرا آنی ولی ج نمیدی؟؟

منم عصبی شدم از گروه لفت دادم

اه اه این میشه دیگه دخترا ب پسرا رو دادن اونم اینجوری راحت شدن!!

فردای اون روز تو دانشگاه دوتا از پسرای همکلاسیم پشت سرم بودن

شنیدم یکیشون ب اون یکی میگه این همون هانیس ک از گروه لفت دادا!!

خخخ مشهور شدم با این کارم!!!

فک کنم زیاد نوشتم..بعدا برمیگردم سوتیای روزای اول دانشگاهو مینویسم خخخ

فعلا

۹۴/۰۷/۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
hanieh ..

نظرات  (۱)

۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۳ زهرا دلآرام
موفق باشین
پاسخ:
ممنونم:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی