وب نوشته های یک من :))


سلام

پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۳۲ ب.ظ

چقدر سخته ادای آدمای خوشحال و موفق رو دربیاری!!

چقدر سخته وانمود کردن ب چیزی ک نیستی!!

چرا همش باید با خودم درگیری داشته باشم!!

شاید ...شاید اینجوری بهتره!

ولی...من نمیییتونممم

خدااایا چرا من این حس و حالو نمیفهمم!

چرا نمیتونم تصمیم بگیرم؟؟

چرا نمیخوام باور کنم که میتونم ادامه بدم؟

چرا همش میگم که دیگه تموم شد!!

خب اره همه ی اداما مشکلاتی دارن 

بعضیا مشکلشون کوچیکه بعضیام بزرگ!

خدایا من چم شده؟؟

چرا دیگه صدات نمیکنم؟

چرا مثل همیشه باهات حرف نمیزنم؟

میشه این بندتو ببخشی بخاطر همه کاراش

میشه دستمو بگیری و بلندم کنی؟

خداجونم میشه مامانمو خوشحال کنی؟

میشه کاری کنی زیاد غصه نخوره و کمتر اذیت بشه؟

میشه حال بابابزرگمو خوب کنی؟

.

.

.

.

.

.

.

نوشتن بهم آرامش میده..

حالم خوبه فقط یه چیزایی هست که باعث میشه خندیدنام یادم بره!!

میخوام بگم که این سه ماه چی شد؟

همه شکست عشقی میخورن ...منم شکست درسی!!!!

از وقتیم با دوستم رفتم دانشکدشون حالم بدتر شد!!همون دوستم ک پزشکی قبول شده بود..

البته الان دیگه بهش فکر نمیکنم! 

چندین بار کتابامو باز کردم و خوندم ولی هیچی ازشون نفهمیدم چون علاقه نداشتم بهشون

ولی الان میخوام همینو بخونم..من میخوام موفق شم

میخوام ب همه اونایی ک میگن این چ رشته ایه رفتی؟!خیلی چرته!

ثابت کنم ک ادم میتونه در هر شرایطی موفق شه فقط باید خودش بخواد

وقتی می بینم خیلیا اومدن فقط واسه مدرک گرفتن انگیزه میگیرم واسه خوندن

واسم نمره مهم نیس اینکه کم بگیرم مهم نیس 

مهم اینه که اون چیزی ک میخونم ب دردم بخوره و ازش استفاده کنم

مهم حس ارامشیه که بعد موفقیتم بدستش میارم..

فقط این وسط حال و روز بابابزرگمه ک ناراحتم میکنه

از مهر حال بابابزرگم بد شد..با چنتا دکتر و ازمایش فهمیدیم سرطان داره!اونم سرطان معده..

از وقتیم مامان بزرگم فهمیده حالش بد شده اخه..اخه مامان بزرگم تو سرش ی غده داره

کدوم از خدا بی خبری بهش اینو گفته بود فقط خدا میدونه!! 

مامانم هرکاری میکنه داروهاشو نمیخوره میگه میخوام زودتر بمیرم...

خونمون دیگه مث قبل نیست!!

مامانم هر روز گریه میکنه

من چیکار میتونم بکنم؟! جز این که بگم خدا بزرگه مامان جونم!

بابابزرگم طوریه که اصلا دردو ب روش نمیاره همیشه میخنده که کسی دردشو نفهمه

ولی الان دیگه نمیخنده انگار خیلی درد داره...

خدایا کاری کن کمتر درد بکشه


 پ.ن : ایشالا بعد امتحاناتم بتونم بیام.. 








۹۴/۱۰/۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
hanieh ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی